معنی خوراکی از دل و جگر

حل جدول

تعبیر خواب

جگر

جگر در خواب، مال پنهان بود. اگر بیند جگر مردم است، دلیل که مال پنهان کرده بیابد و هزینه نماید. اگر بیند بسیار جگر پخته یا بریان کرده او را حاصل شده، یاخام، دلیل است گنج بیابد و جگر گاو و گوسفند هم، دلیل بر مال و نعمت است و بعضی از معبران گویند: جگر در خواب دیدن، دلیل بر فرزند است. - محمد بن سیرین

دیدن جگر در خواب، بر سه وجه است.اول: فرزند و مال. دوم: دوست، که به جای فرزند بود. سوم: علم. اگر بیند که از خانه او جگر بیرون می کردند، یا آتش جگرها را می سوخت، دلیل است پادشاه گنج و مال او بستاند. اگر این خواب عالمی بیند، دلیل که علم ها را جمله فراموش نماید. - امام جعفر صادق علیه السلام

خواص گیاهان دارویی

جگر

خوردن جگر خون غلیظ به وجود می آورد. بهترین جگر، جگر اردک و مرغ خانگی است. گویند ترس از آب رااز بین می برد. جگر بز وبه ویژه بز نر برای مبتلایان به صرع عود بیماری آنان می گردد. جگر وزغ را بردندان کرم خورده مالند تسکین یابد.

ترکی به فارسی

جگر

جگر

فرهنگ عمید

جگر

(زیست‌شناسی) یکی از اعضای درون بدن انسان و بعضی حیوانات به رنگ سرخ تیره و در بدن انسان در پهلوی راست زیر حجاب حاجز قرار دارد و صفرا از آن مترشح می‌شود و نقش مهمی در سوخت‌وساز مواد سفیده‌ای و چربی دارد. وزنش در حدود یک‌ونیم تا دو کیلوگرم و معادل یک‌سی‌ام وزن بدن است، کبد،
[عامیانه، مجاز] جرئت،
[عامیانه، مجاز] شخص بسیار دوست‌داشتنی و محبوب،
(زیست‌شناسی) کبد گاو، گوساله، و گوسفند که از غذاهای مقوی و دارای مقدار زیاد ویتامین a، c، و d است، جگر سیاه،
[قدیمی، مجاز] غم‌وغصه: قسم هر روزش بیاید بی‌جگر / حاجتش نَبْوَد تقاضای دگر (مولوی: ۷۵)،
* جگر داشتن: (مصدر لازم) [مجاز] جرئت داشتن، دلیر بودن،

لغت نامه دهخدا

خسته جگر

خسته جگر. [خ َ ت َ / ت ِج ِ گ َ] (ص مرکب) با جگر مجروح. بسیار غمگین. بسیارملول. سخت غمناک. سخت دل ناشاد. دل ریش:
چو شیر ژیان اندر آمد بسر
بژوبین پولاد خسته جگر.
فردوسی.
که سالار ما باد پیروزگر
همه دشمن شاه خسته جگر.
فردوسی.
بایوان همی بود خسته جگر
ندید اندران سال روی پدر.
فردوسی.
نهانی ز سودابه ٔ چاره گر
همی بود پیچان و خسته جگر.
فردوسی.
عزیزتر ز تو بر من در این جهان کس نیست
عزیز بادی و خصم تو خوار و خسته جگر.
فرخی.
بدرگه ملک مشرق هرکه را دیدم
نژند و خسته جگر دیدم و دل اندر وای.
فرخی.
همه در انده من سوخته دل
همه در حسرت من خسته جگر.
فرخی.
عشق با من سفری گشت و بماند
مونس من بحضر خسته جگر.
فرخی.
پیش زلفت چو کبک خسته جگر
زیر چنگال باز می غلطم.
خاقانی.
خواجه زاده ٔ ما و ما خسته جگر
حیف نبود کو رود جای دگر.
مولوی.
ندانم از من خسته جگر چه می خواهی
دلم به غمزه ربودی دگر چه میخواهی.
سعدی (بدایع).


تشنه جگر

تشنه جگر. [ت ِ ن َ / ن ِ ج ِ گ َ] (ص مرکب) کنایه از اشتیاق باشد. (برهان). کسی که اشتیاق چیزی را داشته باشد. (ناظم الاطباء). تشنه دل. کنایه از مشتاق است. (انجمن آرا):
تشنه جگر و غریق آبیم
شب کور و ندیم آفتابیم.
نظامی.
ای که از آب عقیق تو فلک سرسبز است
نیست انصاف بر این تشنه جگر خندیدن.
صائب (از آنندراج).
صبر کن بر نفس گرم خود ای تشنه جگر
که چو دل آب شود، چشمه ٔ حیوان گردد.
صائب (ایضاً).

مترادف و متضاد زبان فارسی

جگر

ریه، شش، کبد، عزیز، نازنین، دلاوری، دلیری، شجاعت

فرهنگ فارسی هوشیار

جگر

کبد

فارسی به ایتالیایی

جگر

fegato

معادل ابجد

خوراکی از دل و جگر

1108

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری